دختر عزیزم...امروز صبح ساعت9:5 دقیقه تو وارد چهارمین سال زندگیت شدی...مبارکت باشه عشق من... اولین روزی که فرشته ی زمستونی من به این دنیا اومد... و 3 سال گذشت... امروز صبح بالاخره بعد از حدود 2 هفته که مریض بود رفت مهد کودک و یه جعبه شکلات به مناسبت تولدش برای دوستاش برد. وقتی نادیا به مهد رفت مامانی و خاله جووون به خونمون اومدن و من وخاله جون رفتیم تا برای نادیا کادو بخریم... ساعت 12 به خونه اومدیم و نادیا هم ساعت 12:10 از مهد به خونه برگشت ... و خونه رو تزیین شده دید و خیلی خوشحال شد و ذوق کرد... و قبل از شروع جشن تولد کوچیکش این عکسها رو گرفتیم.....